سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سپیده
جمعه 89 اردیبهشت 31 :: 11:32 عصر ::  نویسنده : سپیده صبح
  • اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
    گفت: دوتا سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
  • گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
  • گفت: من رفتنی ام!
  • گفتم: یعنی چی؟
  • گفت: دارم میمیرم
  • گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
  • گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
  • گفتم: خدا کریمه، انشاالله که بهت سلامتی میده
  • با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟
  • فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
  • گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
  • گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمی اومدم کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن . تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم .خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم .اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت .خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد .با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن .آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه .سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم .بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم . ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم .گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم . مثل پیر مردا برا همه جونا و آرزوی خوشبختی میکردم .الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز وخوردنی شدم .حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن را قبول میکنه؟
    گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
    گفت: اما سوال بعدیم اینه که من با یاد مرگ آدم شدم دیگه دین به چه درد من میخوره و یا اینکه با من چی میکنه؟
  • گفتم: اتفاقا دین به درد آدما میخوره نه غیر آدما، تازه شما از این به بعد با دین عاشق میشی ؛ بزرگترین کار دین عاشق کردنه عاقلهاست , انسان کامل یعنی بشر غرق شده در دریای عشق و عقل
    خنده ی زیبایی روی لبش نشست ,انگار چشمهاش پنجره شده بود به رو به اقیانوس آرام , مثل خودش آرام آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر
    داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
  • گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!
  • یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم
  • با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
  • گفت: بیمار نیستم!
  • هم کفرم داشت در میومد وهم ازتعجب داشتم شاخ دار میشدم
  • گفتم: پس چی؟
  • گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر
  •  
  • گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم
  • گفت: نه
  • گفتم: خارج چی؟
  • و باز گفتند : نه!
  • خلاصه مارفتنی هستیم کی ش فرقی داره مگه؟
  • باز خندید و رفت
  • رفت و دل منو با خودش برد



موضوع مطلب :
شنبه 89 اردیبهشت 25 :: 11:28 عصر ::  نویسنده : سپیده صبح

حرف زیاد دارم برای گفتن اما نه نوشتنم میاد نه حرف زدنم................................

معتقدم گاهی سکوت از خیلی فریادها موثر تره .

 




موضوع مطلب :
شنبه 89 اردیبهشت 18 :: 10:18 عصر ::  نویسنده : سپیده صبح

دوستان هرکس ؛مبنای قضاوت دیگران نسبت به اخلاق و شخصیت و افکار او است.

مولایم علی (علیه السلام)می فرمایند:الصاحب کالرقعةفاتخذه مشاکلا

دوست همچو وصله جامه است؛پس آن را هم شکل و هم سان با خودت برگزین.

ارتباط قلبی ودرونی میان انسانها ؛به پیوندهای اجتماعی و بیرونی می انجامد .روابط اجتماعی  هم؛در روحیات واخلاق افراد ؛اثر می گذارد.بنابر این ؛آنان که به تعالی فکر و سلامت اخلاق و تهذیب نفس و تکامل شخصیت خویش علاقمندند ؛ناگزیرباید در انتخاب دوست ؛"معیارهای مکتبی"را لحاظ کنند و به آنچه از دوست "می گیرند"؛اهتمام ورزند.

تو اول بگو با کیان زیستی                      پس آنگه بگویم که تو کیستی

پیامبر عزیزم صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند:مثل همنشین شایسته و خوب مثل عطار است ؛که اگر ازعطر خودش هم به تو ندهد ؛ولی از بوی خوش او به تو می رسد ؛و مثل همنشین بد ؛همچون کوره پز آهنگری است که اگر لباس توراهم (جرقه های آتش کوره)نسوزاند؛ولی بوی کوره به تو می رسد! 




موضوع مطلب :
1   2   >   
 
 

mouse code

کد ماوس