• وبلاگ : سپيده
  • يادداشت : ادامه نامه به زا‍ير حريم كوي دوست علي ابن موسي الرضاع
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام .

    من مطلبتون رو خوندم ولي چيزي ازش سر در نياوردم ! يعني فهميدم چيه ولي برام يه كم سنگين بود !!!!

    ممنون بابت تبريك ...

    آره پرادو خيلي خوبه ...بالاخره يه روزي مي رسه که من و پرادو کنار هم باشيم ....(ب هم مي آييم ، نه ؟؟!!) به هرحال آرزو بر جوانان عيب نيست ولي من بالاخره پرادو مو مي خرم چون اگه من اونو نخرم اون منو مي خره ..(نه ؟)

    شاعر ميگه : هر كجا هستم باشم ژرادو مال من است .

    دمپايي در ديوار كوفت مرض مال من است

    چه اهميت دارد گاه اگر مي رويد پرشياي غربت ؟!!

    من رفتم تا هفته ي بعد . فردا امتحان تاريخ داريم ...

    پاسخ

    سلام ممنون که وقت گذاشتي .اگر مايل بودي قسمت اول و دوم نامه را براي خودت جايي سيو کن دير نيست زماني که همه اش را مي فهمي اين نامه را يکي از همون پرادوسوار ها چند سال پيش وقتي عازم سفر به مشهد الرضا(ع)بودم بهم داد.هروقت مي خوانم چيزهاي جديدي ازش مي فهمم .