سپیده
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین (ع) عید سعید غدیر برهمه شیعیان مبارک موضوع مطلب : یکشنبه 89 آبان 30 :: 11:39 عصر :: نویسنده : سپیده صبح تا انتها حضور امشب در یک خواب عجیب روبه سمت کلمات باز خواهد شد باد چیزی خواهد گفت . سیب خواهد افتاد روی اوصاف زمین خواهد غلتید تاحضور وطن غایب شب خواهد رفت سقف یک وهم فرو خواهد ریخت چشم هوش محزون نباتی را خواهد دید . پیچکی دور تماشای خدا خواهد پیچید راز سر خواهد رفت ریشه زهد زمان خواهد پوسید سرراه ظلمات، لبه صحبت آب ،برق خواهد زد ،باطن آینه خواهد فهمید. امشب ساقه معنی را ،وزش دوست تکان خواهد داد بهت پرپر خواهد شد ته شب ،یک حشره ،قسمت خرم تنهایی را ،تجربه خواهد کرد. داخل واژه صبح ،صبح خواهد شد. زنده یادسهراب سپهری موضوع مطلب : شنبه 89 آبان 1 :: 10:4 عصر :: نویسنده : سپیده صبح
امروز با دوست جدید و بی نظیری آشنا شدم که فوری مرا شناخت خیلی عجیب بود که او هرچه می گفتم می فهمید اوبه مشکلات من گوش داد او به رویاهای من گوش داد باهم درباره عشق و زندگی حرف زدیم به نظر می رسید اوهم چنین تجاربی داشته حتی یکبار هم احساس نکردم درباره ام قضاوت می کند اوکاملا می دانست چه احساسی دارم به نظرم می رسید به راحتی مرا پذیرفته و همین طور همه مشکلاتی راکه با آن ها در گیر بودم او وسط حرفم نپرید احتیاجی نداشت حرفی بزند فقط خیلی صبورانه گوش داد وازمن دور نشد من می خواستم او بفهمد که این چقدر برای من با ارزش است اما وقتی خواستم اورا در آغوش بکشم چیزی مرا ازجا پراند دستانم را دراز کردم تا اورا به خود نزدیک تر کنم متوجه شدم که دوست صمیمی جدیدم چیزی جز آینه نبود . بازگویی شده توسط کیمبرلی کربرگر موضوع مطلب : |
|